قلمدوش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(~.) (اِمر.) سوار کردن بر شانه، غلندوش.
سوار بر دوش،
* قلمدوش کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] کسی را بر روی شانۀ خود سوار کردن،
سوار بر دوش
عمل سوار دوش کسی بودن
سوار بر دوش، عمل سوار دوش کسی بودن
شانه سوار
(اسم) سوار کردن بر شانه (دوش) یا قلمدوش سواری. سواری بر دوش کسی: قلمدوش سواریهایش (بهرام) بر گردن رفقا هنگامی که اتوبوس خراب می شد. . . همیشه ورد زبان پدر بود. . .