معنی جاذبه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(ذِ بِ) [ع. جاذبه] (اِفا.) نیرویی که اجسام را به طرف خود می کشد.

فرهنگ عمید

نیرویی که همۀ اجسام و اشیا را به‌سوی یکدیگر جذب می‌کند، گرانش،
(صفت) =جاذب

حل جدول

گیرایی

کشش

گرانش

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کشش، گرانش، ربایش

مترادف و متضاد زبان فارسی

جذب، جذبه، جلب، گیرایی، کشش، ملاحت،
(متضاد) دافعه

فرهنگ فارسی هوشیار

برگرداننده چیزی از جای خودش، نیروی کشش و جذب

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر