معنی تکرار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تکرار. [ت َ] (ع مص) حمله کردن بر کسی و میل نمودن و مهربانی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء): کر علیه کراً و کروراً و تکراراً؛ عطف و حمل، یقال: انهزم عنه ثم کر علیه. (اقرب الموارد). || بازگردیدن از کسی و بازگردانیدن، لازم و متعدی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || بسیار واگردانیدن. (زوزنی). بارها برگردانیدن چیز را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد):
در شعر ز تکرار سخن عیب نباشد
زیرا که خوش آید سخن نغز به تکرار.
ناصرخسرو.
مشقت تأمل و تفکر کشید و رنج تذکار و تکرار تحمل کرد. (سندبادنامه ص 315).
مرا در نظامیه ادرار بود
شب و روز تلقین و تکرار بود.
(بوستان).

تکرار. [ت ِ] (اِمص) تکرار بکسر تاء غلط نیست زیرا اسم مصدر تکرار بفتح تاء است ابوالبقاء گوید: التکرار هو مصدر ثلاثی یفید المبالغه کالترداد مصدر رد، عند سیبویه او مصدر مزید اصله التکریر قلب الیاء الفا عند الکوفیه و یجوز کسر التاء فانه اسم من التکرار. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال اول شماره ٔ 2). دوباره و مکرر. || مناقشه و اعتراض. (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ قبل و تکرار کردن شود.

فرهنگ معین

دوباره کردن، دوباره گفتن. [خوانش: (تَ) [ع.] (مص م.)]

فرهنگ عمید

عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن،
سخنی را دوباره گفتن،
(ادبی) در بدیع، مکرر آوردن کلمه‌ای به‌منظور تٲکید یا غرض دیگر، مانندِ این شعر: باران قطره‌قطره همی‌بارم ابروار / هر روز خیره‌خیره از این چشم سیل‌بار (عسجدی: ۴۱)،

حل جدول

بازگویی، بسامد، تمرین

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بسامد

مترادف و متضاد زبان فارسی

بازگویی، تکریر، واگویی، ازسرگیری، اعاده، تجدید، دوباره‌کاری، تمرین، مرور، ممارست، بسامد، بازگو کردن، بازگفتن، دوباره انجام‌دادن، مکرر کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

حمله بردن بر کسی و میل نمودن، مهربانی کردن، باز گردیدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر