مترادف و متضاد گشاده

گشاده

گشاده

  • رحب، فراخ، گشاد، مبسوط، منبسط، وسیع، باز، مفتوح،

    (متضاد) بسته

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی گشاده در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • گشاده (فرهنگ معین): دست (~. دَ) (ص مر.) بخشنده، جوانمرد.
  • گشاده‌ (فارسی به انگلیسی): Broad, Obtuse, Patent
  • گشاده (لغت نامه دهخدا): گشاده. [گ ُ دَ / دِ] (ن مف) باز. مقابل بسته. مفتوح: هرج الباب، گشاده گذاشت در را. (منتهی الارب):
    گشاده در هر دو آزاده وار
    میان کوی کندوری افکنده خوار.
    ابوشکور.
    چو خسرو [پرویز] گشاده در باغ دید
    همه چشمه ٔ باغ پرماغ دید.
    فردوسی.
    سرایش را دری بینی گشاده
    بدر بر چاکران را شه ...ادامه مطلب...
  • گشاده (فارسی به عربی): براءه الاختراع
  • گشاده (فرهنگ عمید): باز،
    فراخ،
    [قدیمی] آشکار و بی‌پرده،
  • گشاده (حل جدول): فراخ
  • گشاده (واژه پیشنهادی): وا
  • گشاده (فرهنگ فارسی هوشیار): (اسم) مفتوح باز شده مقابل بسته مسدود: بعضی از جانوران که پرک چشم ندارند چشمهای ایشان همیشه گشاده بود، رها شده: بر آخورش استوار ببند چنانکه گشاده نتواند شد، جاری کرده روان ساخته، تصرف کرده فتح کرده، شاد کرده، جدا کرده منفصل: دو دست بر خاک زند انگشتها از یکدیگر گشاده و باطن انگشتها ء چپ بر پشت انگشتان راست، حل کرده، روان ...ادامه مطلب...