مترادف و متضاد چیره

چیره

چیره

  • پیروز، غالب، چیر، فاتح، فایق، قاهر، متسلط، متغلب، مستولی، مسلط، منتصر،

    (متضاد) مقهور

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی چیره در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • چیره (فرهنگ معین): (رِ) (ص.) نک چیر.
  • چیره‌ (فارسی به انگلیسی): Dominant, Predominant, Preponderant, Prevailing, Regnant, Triumphant, Victor
  • چیره (لغت نامه دهخدا): چیره.[رَ / رِ] (ص) چیر. مستولی. مسلط. (از برهان). غالب. (غیاث اللغات). پیروز. مظفر. فیروز. (از ناظم الاطباء). قاهر. این کلمه با افعال بودن و آمدن و شدن وکردن و غیره صرف شود. (یادداشت مؤلف):
    دل من پرآزار از آن بدسگال
    نبد دست من چیره بربدهمال.
    بوشکور.
    کجا اشک و خشم است و کین و نیاز
    به پنج ...ادامه مطلب...
  • چیره (فرهنگ عمید): غالب، مسلط، مستولی،
    ماهر،
  • چیره (حل جدول): زبردست، ماهر
  • چیره (گویش مازندرانی): چهره – روی و رخسار
  • چیره (فرهنگ فارسی هوشیار): مسلط، پیروز، غالب
  • چیره (فارسی به آلمانی): Beherrschend, Dominantly, Hount, Hund (m), Hund