مترادف و متضاد مغرور

مغرور

مغرور

  • پرادعا، پرمدعا، خودبین، خودپرست، خودپسند، خودخواه، خودستا، غره، فریفته، گران‌سر، گردن‌فراز، متبختر، متفرعن، متکبر، مدمغ، مستکبر،

    (متضاد) افتاده، فروتن

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی مغرور در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • مغرور (فرهنگ معین): (مَ) [ع.] (اِمف.) گول خورده، فریفته - شده.
  • مغرور (فارسی به انگلیسی): Bumptious, Cavalier, Chesty, Conceited, Disdainful, Egotist, Haughty, Hoity-Toity, Lordly, Overweening, Prideful, Proud, Rodomontade, Swellheaded, Vain, Vainglorious
  • مغرور (لغت نامه دهخدا): مغرور. [م َ](ع ص) فریفته.(مهذب الاسماء)(منتهی الارب)(آنندراج)(از اقرب الموارد). گول خورده و فریفته شده.(ناظم الاطباء):
    تو مغرور خویشی ندانی همی
    که جمشید را نیست زینها غمی.
    فردوسی.
    نشاید شد به جاه و مال مغرور
    چو مرگ آید چه دربان و چه فغفور.
    ناصرخسرو.
    دل را نکرد باید مغرور
    ...ادامه مطلب...
  • مغرور (فارسی به عربی): صلف، فاسد، فخور، متبختر، متغطرس، متکبر
  • مغرور (عربی به فارسی): خودپرست
  • مغرور (فرهنگ عمید): کسی که به‌ باطل طمع ببندد، فریب‌خورده، فریفته،
  • مغرور (فرهنگ واژه‌های فارسی سره): خودپسند، گرانسر، خودخواه، خودبین
  • مغرور (کلمات بیگانه به فارسی): خودخواه - خودپسند
  • مغرور (حل جدول): برتن
  • مغرور (فرهنگ فارسی هوشیار): فریفته، گول خورده
  • مغرور (فرهنگ فارسی آزاد): مَغرُور، گول خورده، قریب خورده و به باطل طمع بسته، ریخته (آب)، در فارسی: مُتَکَبِّر، خودخواه،
  • مغرور (فارسی به ایتالیایی): orgoglioso
  • مغرور (فارسی به آلمانی): Snob (m)