مترادف و متضاد تزهد

تزهد

تزهد

  • ه زهدورزی، پارسایی، پرهیزگاری، پارسا شدن، پارسایی کردن، ترک‌دنیا کردن، زاهد شدن، زهد ورزیدن

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی تزهد در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • تزهد (فرهنگ معین): (تَ زَ هُّ) [ع.] (مص ل.) زهد ورزیدن، پارسا شدن.
  • تزهد (لغت نامه دهخدا): تزهد. [ت َ زَهَْ هَُ] (ع مص) عبادت کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).زهد نمودن. (زوزنی). پارسایی کردن. (دهار). زهد نمودن و عبادت کردن. (آنندراج). تعبد. (اقرب الموارد). برای عبادت ترک دنیا کردن. (از المنجد):
    بده جام فرعونیم کز تزهد
    چوفرعونیان ز اژدها میگریزم.
    خاقانی.
  • تزهد (فرهنگ عمید): زاهد شدن، پارسا شدن، ترک دنیا کردن،
  • تزهد (حل جدول): پارسایی
  • تزهد (فرهنگ فارسی هوشیار): عبادت کردن، زاهد شدن
  • تزهد (فرهنگ فارسی آزاد): تَزَهُّد، زُهد ورزیدن، پارسا نمودن، زاهد و پارسا شدن،