مترادف و متضاد بینا

بینا

بینا

  • بصیر، دانا، عالم، مبصر،

    (متضاد) نادان، بیننده، دیده‌ور، مستبصر،

    (متضاد) نابینا، کور، اعمی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی بینا در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • بینا (فرهنگ معین): بیننده، بصیر، آگاه، هوشیار. [خوانش: [په.] (ص فا.)]
  • بینا (فارسی به انگلیسی): Sighted
  • بینا (لغت نامه دهخدا): بینا. (نف) (از: بین، ریشه ٔ مضارع «دیدن = بینیدن + َا، پسوند فاعلی) صفت دائمی. بیننده. (انجمن آرا) (آنندراج) (رشیدی). مقابل نابینا. مردم چشمدار. مردم بیننده. (یادداشت مؤلف). دارای نیروی بینایی. بصیر. (ترجمان القرآن) (ناظم الاطباء):
    شبی دیرند و ظلمت را مهیا
    چو نابینا در او دو چشم بینا.
    رودکی.
    ب ...ادامه مطلب...
  • بینا (فرهنگ عمید): بیننده،
    کسی که هر دو چشمش سالم باشد،
    [مجاز] آگاه، بصیر،
  • بینا (حل جدول): بصیر
  • بینا (گویش مازندرانی): از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
  • بینا (فرهنگ فارسی هوشیار): آگاه، بصیر، بیننده
  • بینا (فرهنگ پهلوی): روشن، دل آگاه