مترادف و متضاد بیم

بیم

بیم

  • اضطراب، پروا، ترس، ترس‌کاری، تشویش، جبن، خارخار، خلجان، خوف، رعب، فزع، محابا، مخافت، نگرانی، واهمه، وحشت، وهم، هراس، هول، هیبت،

    (متضاد) رجا

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی بیم در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • بیم (فرهنگ معین): [په.] (اِ.) ترس، خوف.
  • بیم‌ (فارسی به انگلیسی): Alarm, Angst, Apprehension, Chill, Dismay, Dread, Fear, Trouble, Worriment, Worry
  • بیم (لغت نامه دهخدا): بیم. (اِ) ترس و واهمه. (برهان). ترس. (شرفنامه ٔ منیری). خوف و به لفظ کشیدن و بردن و داشتن و کردن ودادن و آوردن مستعمل است. (از بهار عجم) (غیاث اللغات). خوف و ترس. (انجمن آرا) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). واهمه. (ناظم الاطباء). باک. بأس. بددلی. پروا. پرواس. ترس. توحش. جأش. جبن. خشیت. چغر. خوف. خیفه. دهشت. ذعر. رعب. ره ...ادامه مطلب...
  • بیم (فارسی به عربی): تخوف، خوف، رهبه، عنایه، فزع
  • بیم (فرهنگ عمید): ترس، خوف، واهمه،
  • بیم (حل جدول): ترس، هراس، خوف، جبن، رعب، واهمه، وحشت
  • بیم (گویش مازندرانی): آسمان کم ابر، رطوبت، سرزمین ملک
  • بیم (فرهنگ فارسی هوشیار): واهمه، خوف و ترس
  • بیم (فارسی به ایتالیایی): paura
  • بیم (فارسی به آلمانی): Besorgung (f), Furcht [noun], Pflege (f), Sorge (f), Sorgen