امانتدار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
امانتدار. [اَ ن َ] (نف مرکب) امین و استوار. (ناظم الاطباء). کسی که امانت نگاه دارد. (فرهنگ فارسی معین). کسی که دارای صفت امانت باشد و هرچه به او سپارند بدون کسر و نقصان بازدهد، و هرچه به او گویند اعاده ٔ آن در هیچ جا و هیچوقت جایز نداند و روا نشمارد. (ناظم الاطباء):
چو دل را محرم اسرار کردند
خموشی را امانتدار کردند.
وحشی بافقی.
«اثر» آخر بزلف پرفن او نقد دل دادم
امانتدار خود کردم ز نادانی پریشان را.
شفیع اثر (از بهار عجم).
کسی که مال دیگری را امانت نگه دارد،
کسی در نگهداری امانت، درستکار باشد،
امین، درستکار
امانتنگهدار، امین، درستکار، مصیب،
(متضاد) امانتخوار، صحیحالعمل
کسی که مال دیگری را به امانت نگهداری کند