پوشک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
پوشک. [ش ِ / ش َ] (اِ) به لغت ماوراءالنهر گربه باشد و این صورتی از کلمه ٔ پیشیک یاپشک و پشک متداول زبان آذری است. پوشنگ. (برهان). سِنّور. هِرّ:
چند بردارد این هریوه خروش
نشود باده بر سماعش نوش
راست گوئی که در گلوش کسی
پوشکی را همی بمالد گوش.
ابوالحسن شهید.
بینی آن نانت و آن قلیه ٔ مصنوعت
چونک پوشک بنشسته بصفا اندر.
منجیک.
|| نوعی گیاه است از احرار بقول.
فرهنگ معین
(شَ) (اِ.) فرآورده ای از الیاف نرم و جذب کننده رطوبت با یک روکش نگه دارنده برای جذب ادرار و مدفوع کودک شیرخوار و پیشگیری از آلوده شده زیرجامه.
(پُ شَ) (اِ.) گربه.
فرهنگ عمید
گربه،
گویش مازندرانی
مقدار خیلی کم از هر چیز
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) گربه.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.