درواخ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
استوار، محکم، سالم، تندرست. [خوانش: (دَ) (اِ.)]
فرهنگ عمید
استوار، محکم،
تندرست، سالم، بیعیب: چون که نالنده بدو گستاخ شد / تندرستی آمد و درواخ شد (رودکی: ۵۳۵)،
کسی که از بیماری برخاسته و تندرست شده،
حل جدول
سالم و تندرست
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) استواری درستی ثبات، صحت سلامت.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.