معنی اتیان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اتیان. [اِت ْ] (ع مص) آمدن. (زوزنی). || آرمیدن با زن. || بودن. || آوردن.
- اتیان بمثل، نظیر و شبیه آوردن چیزی را.
|| کردن کاری را:
به ترک شر و به اتیان خیر دارم امر
همه مخالف امر است ترک و اتیانم.
سوزنی.
|| هلاک کردن. || نزدیک رسیدن بلا یا دشمن کسی را. || ارتکاب. ارتکاب ذنوب.
- اتیان البهائم، مجازات این اتیان تعزیر است. (اصطلاح فقه).

فرهنگ معین

(مص م.) آوردن، مانند و نظیر چیزی را آوردن، (مص ل.) انجام دادن، آمدن. [خوانش: (اِ) [ع.]]

فرهنگ عمید

آوردن،
آمدن،
انجام دادن،
[مجاز] جماع کردن، همبستر شدن،
* اتیان به مثل: [قدیمی] آوردن مثل چیزی، نظیر و شبیه آوردن چیزی را،

حل جدول

آوردن

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ درآمدن، بودن، زنبازی زنبازگی، آوردن، کشتن، به جا آوردن ‎ (مصدر) آمدن، بودن، (مصدر) آرمیدن با زن، آوردن، کردن کاری را، هلاک کردن، نزدیک رسیدن بلا یا دشمن کسی را، ارتکاب: ارتکاب ذنوب. یا اتیان بمثل. نظیر و شبیه آوردن چیزی را.

فرهنگ فارسی آزاد

اِتْیان، (اَتی، یَأتی) آمدن، انجام دادن، آوردن، حاضر شدن، مُرور کردن، شدن، (آتی، یُؤْتِی، اِیْتاء‌ بمعنای اِعطاء کردن و آوردن میباشد)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر