معنی گدا در فرهنگ معین

گدا

گدا

  • (گَ یا گِ) (ص.) سایل، دریوزه گر.،~ی سامره کنایه از: گدای بسیار سمج.، ~گشنه بسیار فقیر.

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی گدا در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • گدا (فارسی به انگلیسی): Beggar, Fakir, Mendicant, Needy, Pauper
  • گدا (لغت نامه دهخدا): گدا.[گ َ / گ ِ] (ص، اِ) در اوستایی گد (خواهش کردن، خواستن)، هندی باستان گوئیدیو (خواهش میکنم)، کردی مستعار گهدا (گدا)، گیلکی گدا. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). || سائل بکف. دریوزه گر. راه نشین. دریوزه گر و سائل. (آنندراج). آنکه زبان به سؤال گشاید نزد همه کس. گدای.فقیر. مسکین. کشه. (صحاح الفرس). درویش. محتاج: هطره؛ ز ...ادامه مطلب...
  • گدا (فارسی به عربی): شحاذ، متسول
  • گدا (فرهنگ عمید): نادار، بینوا،
    کسی که وجه ‌معاش خود را به‌رایگان از دیگران طلب کند،
    (صفت) [عامیانه، مجاز] خسیس،
  • گدا‬ (فارسی به ترکی): dilenci
  • گدا (حل جدول): سائل، دریوزه
  • گدا (مترادف و متضاد زبان فارسی): بی‌نوا، تلنگی، تهیدست، فقیر، مفلس، ندار، نیازمند، لئیم، ممسک، نخور، دریوزه‌گر، سائل، متکدی، انگل
  • گدا (فرهنگ فارسی هوشیار): فقیر، مسکین، درویش، محتاج
  • گدا (فارسی به ایتالیایی): mendicante
  • گدا (فارسی به آلمانی): Arme (f), Armer (m)