معنی چانه زدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چانه زدن. [ن َ / ن ِ زَ دَ] (مص مرکب) مُکاس. مُماکَسَه. تشویش کردن در بیع. سخن بیجا و زیاد گفتن در خریدو فروش. (ناظم الاطباء). اصرار مشتری در کم کردن بهای جنس. تقاضای خریدار کم کردن بهای متاعی را از فروشنده به اصرار. پرگوئی فروشنده با خریدار درباره ٔ قیمت جنس. تخفیف خواستن مشتری از بایع و زیاده خواهی بایع از مشتری. چانه زدن در معامله. پرگوئی در امر خریدو فروش. || زنخ زدن. پر گفتن. سخن گفتن نه بقصد نتیجه ای. ورّاجی کردن. ور زدن. شروور گفتن.

فرهنگ معین

پرحرفی کردن، سخن بسیار گفتن برای پایین آوردن قیمت چیزی. [خوانش: (~. زَ دَ) (مص ل.)]

حل جدول

مِکاس

مترادف و متضاد زبان فارسی

تخفیف‌گرفتن، پرگویی کردن، پرچانگی کردن، چانه‌جنبانی کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) بسیار سخن گفتن در هنگام خرید برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت.

پیشنهادات کاربران

لک لک

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر