معنی رزین در فرهنگ معین

رزین

رزین

  • محکم، استوار، باوقار، سنگین. [خوانش: (رَ) [ع.] (ص.)]

  • صمغ، سقز، روکش چرخ بعضی وسایل نقلیه موتوری. [خوانش: (رِ) [فر.] (اِ.)]

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی رزین در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • رزین (نام های ایرانی): پسرانه، محکم، استوار، متین، باوقار
  • رزین‌ (فارسی به انگلیسی): Gum, Resin, Rosin
  • رزین (لغت نامه دهخدا): رزین. [رَ] (ع ص) محکم و استوارو مضبوط. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از برهان). در فارسی به معنی استوار مستعمل است. (غیاث اللغات از کشف اللغات و منتخب اللغات و صراح اللغه). استوار. (مقدمه ٔ ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 2) (از شعوری ج 2 ص 12). محکم و استوار. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف). موقر. وقور. سنگین و ا ...ادامه مطلب...
  • رزین (فارسی به عربی): راتنج، مطاط
  • رزین (عربی به فارسی): ارام , ملا یم , متین , موقر , جدی , تسکین دهنده
  • رزین (فرهنگ عمید): باوقار، بردبار، سنگین،
    گران‌مایه،
    استوار،
  • رزین (حل جدول): آرام، باوقار، سنگین، بردبار، استوار
  • رزین (مترادف و متضاد زبان فارسی): آرام، بارزانت، باوقار، سنگین، متین، موقر، وزین، بردبار، حلیم، شکیبا، صابر، صبور، گرانمایه
  • رزین (گویش مازندرانی): تیرکمان کشی که برای شکار پرنده از آن استفاده کنند
  • رزین (فرهنگ فارسی هوشیار): محکم و استوار و مضبوط