معنی دوال در فرهنگ معین

دوال

دوال

  • پا (~.) (ص مر.) کسی که پاهایش لاغر و دراز مانند دوال باشد.

  • تسمه، تازیانه چرمی، بر طبل کسی ~ زدن کنایه از: از شهرت کسی استفاده کردن. [خوانش: (دَ) [په.] (اِ.)]

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی دوال در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • دوال‌ (فارسی به انگلیسی): Belt, Strip, Thong, Whip
  • دوال (لغت نامه دهخدا): دوال. [دَ] (اِ) چرم. (ناظم الاطباء). چرم حیوانات. (انجمن آرا) (آنندراج) (برهان) (جهانگیری) (لغت شوشتر):
    گر عدوی تو چو روی است چو روی تو بدید
    از نهیب تو شود نرم چو مالیده دوال.
    فرخی.
    پای راست افکار شد چنانکه یک دوال پوست و گوشت بگسست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 516). عرب از جوع و ضر حال ایشان به حدی ...ادامه مطلب...
  • دوال (فرهنگ عمید): تسمه،
    تسمۀ ستبر،
    تسمۀ رکاب،
    تسمۀ کمر، کمربند: ز سنگ سپهدار و هنگ سوار / نیامد دوال کمر پایدار (فردوسی: ۱/۳۴۸)،
    تازیانه که از چرم بافته شود،
    تسمۀ چرمی که با آن طبل بنوازند،
  • دوال (حل جدول): تسمه چرمی
  • دوال (فرهنگ فارسی هوشیار): تازیانه که از چرم حیوانات درست می شود، تسمه ستبر