معنی دروازه در فرهنگ معین

دروازه

دروازه

  • در بزرگ، درب، جایی در دو سوی میدان فوتبال و برخی بازی های دیگر که بازیکنان می کوشند توپ را در آن وارد کنند. [خوانش: (دَ زِ) (اِمر.)]

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی دروازه در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • دروازه‌ (فارسی به انگلیسی): Barbican, Entrance, Entry, Gate, Portal
  • دروازه (لغت نامه دهخدا): دروازه. [دَرْ زَ / زِ] (اِ مرکب) ترجمه ٔ باب. (آنندراج) (ناظم الاطباء). مطلق «در» در تداول:
    ز دروازه بیرون نهادند پای
    زبان بسته از گفته هر یک بجای.
    فردوسی.
    دروازه ٔ سرای ازل دان سه حرف عشق
    دندانه ٔ کلید ابد دان دو حرف لا.
    خاقانی.
    گر از نعلش هلال اندازه گیرد
    فلک را حلقه ...ادامه مطلب...
  • دروازه (فارسی به عربی): بوابه
  • دروازه (فرهنگ عمید): در بزرگ،
    در شهر،
    در قلعه،
    (ورزش) چهارچوبی دارای دو تیرک عمودی و یک تیرک افقی که بر روی آن تور انداخته باشند،
  • دروازه‬ (فارسی به ترکی): kale
  • دروازه (حل جدول): باب، در بزرگ، قاپو
  • دروازه (مترادف و متضاد زبان فارسی): باب، در، درب، قاپو
  • دروازه (گویش مازندرانی): در بزرگ حیاط، در ورودی خانه
  • دروازه (فرهنگ فارسی هوشیار): در بزرگ، در قلعه
  • دروازه (اصطلاحات سینمایی): دو یا چند لنگه دروازه که روی لامپ نوردهی نصب می شود و کار آن جهت دادن به نور، خلق سایه و جلوگیری از تابش مستقیم نور به عدسی دوربین فیلم برداری است.