معنی خاستگاه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خاستگاه. (اِ مرکب) مبداء. محل برخاستن. جایگاه بلند شدن و طلوع کردن.

فرهنگ معین

(اِمر.) جایی که چیزی ازآن برمی خیزد یا در آن پدید می آید، منشأ، منبع.

فرهنگ عمید

جای برخاستن، مبدٲ،

مترادف و متضاد زبان فارسی

خاستنگاه، مبدا،
(متضاد) مقصد، سرچشمه، منشا، منبع، تجلی گاه، تجلی‌گه

فرهنگ فارسی هوشیار

جای بلند شدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر