معنی اجمال در فرهنگ معین

اجمال

اجمال

  • (مص ل.) به اختصار سخن گفتن، مبهم و نارسا گفتن، (اِ.) سخن خلاصه و مبهم. [خوانش: (اِ) [ع.]]

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی اجمال در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • اجمال (لغت نامه دهخدا): اجمال. [اِ] (ع مص) اجمال شحم، گداختن پیه را. بگداختن چربش. (منتهی الارب). || اجمال در طلب، آهستگی کردن در طلب و افراط نکردن. (منتهی الارب). || اجمال شی ٔ؛ گرد آوردن آن بعد از پراکندگی. (منتهی الارب) (تاج المصادر). || اجمال حساب، جمله کردن آن. (منتهی الارب). || اجمال کار؛ نیکو کردن صنیعه. نیکو کردن کار و بسیار کردن آن. ...ادامه مطلب...
  • اجمال (فرهنگ عمید): جَمَل
  • اجمال (فرهنگ واژه‌های فارسی سره): فشرده کردن، کوتاهی، کوتاه
  • اجمال (حل جدول): سخن خلاصه
  • اجمال (مترادف و متضاد زبان فارسی): اختصار، ایجاز، تلخیص، خلاصه،
    (متضاد) تفصیل
  • اجمال (فرهنگ فارسی هوشیار): کوتاهی در سخن، آهستگی درطلب، خلاصه کردن شتران شتران
  • اجمال (فرهنگ فارسی آزاد): اِجْمال، باختصار مطلبی را گفتن، اختصار، اِبهام،