معنی آسودن در فرهنگ معین

آسودن

آسودن

  • آرمیدن، استراحت یافتن، سکون یافتن، آرام گرفتن، خوابیدن، خفتن، توقف کردن، درنگ کردن. [خوانش: (دَ) (مص ل.)]

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی آسودن در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • آسودن‌ (فارسی به انگلیسی): Lounge, Nestle, Quiet, Relax, Repose, Sink, Unbend
  • آسودن (لغت نامه دهخدا): آسودن. [دَ] (مص) آرمیدن. مستریح شدن. راحت. استراحت یافتن. استجمام. استرواح. اَون:
    نخفت و نیاسود تا بامداد
    از اندیشه بر دل نیامدْش یاد.
    فردوسی.
    بخواب و به آسایش آمد شتاب
    وزآن پس برآسود بر جای خواب.
    فردوسی.
    زیر کبود چرخ بی آسایش
    هرگز گمان مبر که بیاسائی.
    ناصرخسرو.< ...ادامه مطلب...
  • آسودن (فرهنگ عمید): آسایش یافتن، آرام گرفتن، آرمیدن: چه جوییم از این گنبد تیزگرد / که هرگز نیاساید از کار‌کرد (فردوسی: ۷/۶۲۸)، چه گنج‌ها که نهادند و دیگری برداشت / چه رنج‌ها که کشیدند و دیگری آسود (سعدی۲: ۶۹۶)،
    دست از کار کشیدن، استراحت، از کار و حرکت بازایستادن، آسوده شدن، در رفاه زندگی کردن،
  • آسودن (حل جدول): رفع خستگی کردن، از نگرانی رهایی یافتن
  • آسودن (مترادف و متضاد زبان فارسی): آسایش‌کردن، استراحت‌کردن، آرمیدن، خفتن، خوابیدن، آرام‌شدن، تسکین‌یافتن
  • آسودن (فرهنگ فارسی هوشیار): آسایش یافتن