سیار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
نانی که از آرد جو و آرد باقلا و ارزن پزند، کشکینه، خورشی که از کشک تهیه کنند. [خوانش: (اِ.)]
(سَ یّ) [ع.] (ص.) بسیار سیر کننده.
آنکه یا آنچه همیشه یا به طور متناوب حرکت کند یا از جایی به جای دیگر برده شود: چراغ سیار،
نانخورشی که از کشک درست کنند، کشکینه، کشک ساییده: برد حالی زنش ز خانه به دوش / گردهای چند و کاسهای دو سیار (دقیقی: ۹۹)،
رونده، روان
جنبنده
گردنده،
(متضاد) ثابت، رونده، روان، سیرکننده
نامی برای سگ سیاه رنگ
بسیار سیر کننده
سَیّار، بسیار سیر کننده- کسی که بسیار سیر و گردش کند،