پیشان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
پیشِپیش را گویند که از آن پیشتر چیزی نباشد، ازل، لیاقت و شایستگی. [خوانش: (پِ) (اِ.)]
فرهنگ عمید
پیشتر از پیش، آغاز، بدایت: یکی اول که پیشانی ندارد / یکی آخر که پایانی ندارد (عطار۱: ۸۷)،
پیشگاه، پیشخانه،
گویش مازندرانی
ته، پایان، صدرخانه
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) پیش پیش که از آن پیشتر چیزی نباشد مقابل پایان: یکی ذاتی که پیشانی نداری همه جانها تویی جانی نداری. (الهی نامه 4) یکی اول که پیشانی ندارد یکی آخر که پایانی ندارد. (اسرار نامه. گوهرین. 1)، صدر خانه پیشانه پیشخانه مقابل صف نعال پای ماجان: زیرده پرده میشد تا به پیشان که ممکن نیست کس را بیشتر زان. (اسرار نامه. اسلامیه 40 معراج پیغمبر صلی الله علیه وآله)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.