گریس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
گریس. [گ ِ] (اِ) مصحف «کربس »، «کربش » (دهخدا) و گربز، و کریس. (حاشیه ٔ برهان چ معین). مکر و حیله و فریب. (برهان). گریسته بمعنی فریب. (آنندراج). || چاپلوسی. (برهان).
فرهنگ معین
(گِ) [انگ.] (اِ.) روغن، چربی.
فرهنگ عمید
مادۀ جامد یا نیمهجامد که از چربیهای گوناگون و استئارینها بهدست میآید و بهمنظور روان کردن قطعات صنعتی و جلوگیری از زنگ زدن آنها بهکار میرود،
حل جدول
روغن صنعتی
فرهنگ فارسی هوشیار
روغن، چربی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.