مهاجر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(مُ جِ) [ع.] (اِفا.) هجرت کننده آن که از وطن خود هجرت کرده در جایی دیگر مسکن گیرد.
کسی که از شهر یا وطن خود به شهر یا کشور دیگر برود و در آنجا سکنی گزیند، هجرتکننده،
کوچنشین
سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره فیلم فجر در سال 1368
کوچنده
رحیل، کوچنده، کوچکننده، کوچگر، هجرتکننده، مسافر،
(متضاد) مقیم، اشغالگر، حملهور، متهاجم، یورشگر، خشونتطلب، مدافع
کسی که از جایی به جایی رود و از زمینی به زمینی هجرت نماید، مفارقت کننده از خانه و اقربا یعنی مسافر، آنکه از وطن خود هجرت کند و در جائی دیگر مسکن گیرد
مَهاجِر محل های هجرت، مَواضع هجرت (مفرد: مَهجَر). تَکَلَّمَ بِالمَهاجِر: با کلمات زشت سخت گفت،
مُهاجِر، کسی که از وطن خود به محل دیگری برای اقامت برود، هر یک از افرادی که با حضرت رسول از مکه به مدینه هجرت کردند، در شریعت الهی به هر یک از بهائیانی اطلاق می شود که به اطاعت الله و به قصد نشر نفحات الله و انتشار دین الله از خانه و شهر خود کوچ کرده و در محلی مهاجرتی معین و مقرر برای هجرت سکنی گزیدند