معنی عدس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

عدس. [ع َ] (ع مص) خدمت کردن. (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (آنندراج). || رفتن در زمین. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). || چرانیدن شتران را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج).عَدَس المال َ؛ رعاه. (قطرالمحیط). || زده گردیدن مرد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || زجر کردن استر را به لفظ عدس. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) (قطرالمحیط). || بردن مرگ کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || سخت پاسپر کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). عَدَس الشی ٔ؛ وطئه کثیراً. (قطرالمحیط). || سپردن. || کوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). || (اِ) حدس. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).

عدس. [ع َ دَ] (ع اِ) نرسک. (منتهی الارب). دانه ای است که قسمی از آن بیابانی است و خرد و مایل بگردی و قسمی بستانی است و پهن. (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط). در ترجمه ٔ صیدنه است که در پارسی آن را نرسک گویند و به هندی مسوری گویند، ارجانی گوید: سرد است در دو درجه اول و خشگ است در دو درجه ٔ و جرم او قابض است هر طبیعت را وخون را غلیظ گرداند و سیلان خون را قطع کند و ادرار بول را که از حرارت باشد. و دمش دهان را سود دارد و به معده و جمله اعضاء عصبی نیک باشد، و چشم را تاریک گرداند و بیماریهای سودائی را تقویت دهد و آبی که عدس را در او بجوشانند و بخورند اطلاق شکم آرد. (از ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان). در تحفه است که آن را به فارسی مرجومک گویند. برّی او کوچک است. (تحفه ص 181).
- عدس جبلی یا عدس کوهی، نوعی از عدس است. (از تحفه ٔ حکیم ص 181).

عدس. [ع َ] (ع اِ صوت) کلمه ای است که بدان استر را زجر کنند. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).

فرهنگ معین

(عَ دَ) [ع.] (اِ.) گیاهی یک ساله از تیره پروانه واران، دانه هایش یکی از مواد عالی غذایی است.

فرهنگ عمید

گیاهی بوته‌ای از خانوادۀ باقلا با گل‌های سفیدرنگ و برگ‌های باریک، دانچه، انژه، مرجمک، نسک، بنوسرخ،
دانۀ گرد و محدب این گیاه که مصرف خوراکی دارد،

حل جدول

بنوسرخ

‌مرجو

از حبوبات

نسک

مرجو

نسک

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ پیشیاری، سپردن، کوشیدن، لگد کردن ونوک وینوک میشوک میچوک دانجه دانج مچک مژو مرجمک بلس بلسن نرسک بنو سرخ از گیاهان (اسم) گیاهی است از تیره پروانه واران که یک ساله است و دندانه هایش یکی از مواد عالی غذایی انسان است. برگهای این گیاه دارای 10 تا 14 برگچه دراز کرکدار می باشد گلهایش سفید و دارای لکه های بنفش است. میوه اش حاوی دو دانه و نیامک است. ساقه و برگهای عدس به مصرف علوفه حیوانات می رسد. عدس در اراضی آهکی خوب می روید ولی در اراضی رستی عمل نمی آید. موقع درو عدس وقتیست که میوه های پایین بوته آن شروع به قهوه ای شدن کنند. دانه های عدس محدبالطرفین می باشند بلس مرجمک. یا عدس آبی. گیاهی است از رده تک لپه ییها که دارای برگهاو ریشه و گلهای کوچک است و در آبهای راکد می روید و سطح آب ها را از یک ورقه سبز نازک می پوشاند. یا عدس پلو. پلوی که در آن عدس داخل کنند. عدس تلخه. یا عدس تلخه. گیاهی است از تیره سبزی آساها که گیاهی علفی و دارای برگهاب متناوب و مرکب شانه یی است. در حدود 50 گونه از این گیاه شناخته شده که همه در نواحی گرم و معتدل می باشند. این گیاه پایا و دارای ریشه ای طویلی است و ساقه ای بر افراشته دارد که بانشعابات زیاد منقسم شده است. گلهایش سرخ یا صورتی است که دارای آرایش سنبله مخروطی شکل می باشند عدس تلخ عدس مر. یا عدس مر. عدس تلخه.

پیشنهادات کاربران

مچک

مچک

دانجه، ونوک

مرجمک

نرسنک

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری