سرمایه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
مال، دارایی، دارایی خواه مادی یا معنوی، مالی که عواید پولی به دست دهد. [خوانش: (سَ یَ یا یِ) (اِمر.)]
فرهنگ عمید
(اقتصاد) پول یا کالایی که اساس کسب و تجارت قرار بدهند،
(اقتصاد) پولی که در اصل به بهای چیزی داده شده که هرگاه بیشتر از آن فروخته شود، مبلغ اضافی سود خواهد بود،
دارایی و ثروت و آنچه کسی از نقد و جنس دارد،
[مجاز] اصل و مایۀ چیزی،
حل جدول
دارایی
مایه تیله
کاپیتال، دست مایه، راس المال
کاپیتال
راسالمال
دستمایه
کاپیتال، دست مایه
راس المال
مترادف و متضاد زبان فارسی
پول، دستمایه، راسالمال، دارایی، مال، مایه، نقد، نقدینه، وجه،
(متضاد) کار، دارایی غیرمادی، توان، قدرت (فکری، علمی، هنری)
فرهنگ فارسی هوشیار
پولی که با آن کسب و تجارت و خرید و فروش کنند
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.