خورجین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
خورجین. [خوَرْ / خُرْ] (اِ) دو کیسه که از طرفی بهم یکی شده باشد. دو جوال که نیمی از دهانه ٔ هر دو را بهم دوزند. بارجامه. باردان. (یادداشت مؤلف):
یار تو خورجین تست و کیسه ات.
مولوی.
فرهنگ معین
(خُ) نک خرجین.
حل جدول
کیسه، توبره
تمچه
مترادف و متضاد زبان فارسی
باردان، جامهدان، خرج، توبره، جوال، خرجینه، خورجینه، کیسه
فرهنگ فارسی هوشیار
دو کیسه که از طرفی بهم یکی شده باشند، باردان
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.