آبادی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
آبادی. (حامص) (از پهلوی آواتی، عمران. سعادت) عمارت. عمران. برابر ویرانی:
آبادی میخانه ز ویرانی ماست
جمعیت کفر از پریشانی ماست.
خیام.
|| (اِ) جای آباد و جای معمور. آبادانی، از ده و شهر و امثال آن:
که جغد آن به که آبادی نبیند.
نظامی.
فرهنگ معین
عمران، آبادانی، جای آباد، ده، قریه. [خوانش: [په.] (حامص. اِ.)]
فرهنگ عمید
آباد بودن،
(اسم) ده، قریه،
حل جدول
ده، روستا
مترادف و متضاد زبان فارسی
آبادانی، عمارت، عمران، ده، دهات، دهکده، روستا، شهر، واحه، ولایت
گویش مازندرانی
روستا ده آبادی
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) عمارت عمران آبادانی مقابل ویرانی خرابی: (آبادی میخانه ز ویرانی ماست. ) (منسوب به خیام)، جای آباد محل معمور آبادانی از ده و قریه و شهر.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.