معنی ویروس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ویروس. (فرانسوی، اِ) عامل بسیار کوچک زنده که غالباً سبب ایجاد عفونت و ناخوشی می شود. ویروس ها درحقیقت عبارت از مولکولهای زنده ای هستند که به مناسبت کوچکی ابعادشان غالباً از صافیها نیز میگذرند و قطر بدن آنها بین 1 تا 3 میلی میکرن می باشد. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

[فر.] (اِ.) موجود بسیار ریزی که باعث بروز بیماری می شود.

فرهنگ عمید

جاندار تک‌سلولی که در خارج از بدن موجودات زنده، هیچ‌گونه علائم حیاتی از خود نشان نمی‌دهد و عامل بیماری‌هایی چون فلج اطفال، سرخک، و آنفولانزا است،
برنامه‌ای کامپیوتری که باعث ایجاد اختلال در نرم‌افزار یا سخت‌افزار می‌شود،

حل جدول

عامل بیماری

مترادف و متضاد زبان فارسی

میکرب

فرهنگ فارسی هوشیار

لاتینی به مانک زهر زهرک (اسم) عامل بسیار کوچک زنده که غالبا سبب ایجاد عفونت ناخوشی میشود ویروس ها در حقیقت عبارت از مولکولهای زنده ای هستند که بمناسبت کوچکی ابعادشان غالبا از صافی ها میگذرند و قطر بدن آنها بین 1 تا 3 میلی میکرن میباشد.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر