نجود در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
نجود. [ن َ] (ع ص) گردن دراز از شترمادگان و خرمادگان، یا آن که بار نگیرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). گردن دراز از ماده شتر و ماده خر، و آنکه باردار نشود. (ناظم الاطباء). || ناقه ٔ درگذرنده و پیشی گیرنده. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از المنجد). ماده شتر درگذرنده و پیشی گیرنده. (ناظم الاطباء). قیل: الناقه الماضیه، و قیل: المتقدمه. (اقرب الموارد). || ناقه ٔ بسیارشیر. (از منتهی الارب) (آنندراج). مغزار. (اقرب الموارد). || ناقه که در جای بلند خواب کند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || ناقه که چون با شتران بسیارشیر گردد چون دیگران بسیارشیر شود. (منتهی الارب) (آنندراج). ماده شتری که چون با شتران باشد هرگاه دیگران بسیارشیر شوند شیر وی نیز فراوان گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زن عاقله ٔ شگرف. (منتهی الارب) (آنندراج).زن عاقله ٔ نبیله. (اقرب الموارد). زن دانشمند عاقل شگرف. (ناظم الاطباء). نبیله. عاقله. (المنجد). ج، نُجُد. || (اِ) خون. (المنجد). ج، نواجید.
نجود. [ن ُ] (ع اِ) ج ِ نجد. رجوع به نجد شود. || (مص) هویدا و واضح گردیدن. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (محیطالمحیط) (المنجد).
(تک: نجد) پشته ها زمین های بلند هویدا شدن نمایان گشتن
نُجُود، (نَجُدَ، یَنجُدُ) واضح و آشکار شدن، هویدا گردیدن (به «نَجد»، «نَجَد» و «نَجادَه» نیز مراجعه شود)،



