معنی مشایع در فرهنگ هوشیار

مشایع

مشایع

  • ‎ پس آینده، به درگه رونده بدرهه کن بدرهه گر (اسم) کسی که از دنبال دیگری رود، کسی که بدنبال مسافر رود بدرقه کننده جمع: مشایعین.

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی مشایع در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • مشایع (فرهنگ معین): (مُ یِ) [ع.] (اِفا.) بدرقه کننده، ج. مشایعان.
  • مشایع‌ (فارسی به انگلیسی): Accompaniment, Chaperon, Chaperone, Escort, Follower
  • مشایع (لغت نامه دهخدا): مشایع. [م ُ ی ِ](ع ص) لاحق و پس آینده.(منتهی الارب)(آنندراج)(از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء).
  • مشایع (فرهنگ عمید): کسی که از دنبال بیاید،
    کسی که به بدرقۀ مسافر برود، بدرقه‌کننده،
  • مشایع (حل جدول): بدرقه کننده
  • مشایع (فرهنگ فارسی آزاد): مُشایِع، بدرقه کننده،