معنی فدیه در فرهنگ هوشیار

فدیه

فدیه

  • سر بها کریان برخین یشت (اسم) آنچه از مال برای رهایی خود یا دیگری دهند بدل یا عوضی است که مکلف بدان از مکروهی که بوی متوجه است رهایی یابد سربها جمع: فدی فدیات.

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی فدیه در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • فدیه (فرهنگ معین): (فِ یِ) [ع. فدیه] (اِ.) نک فداء.
  • فدیه‌ (فارسی به انگلیسی): Ransom, Redemption
  • فدیه (فارسی به عربی): فدیه، نفقه
  • فدیه (فرهنگ عمید): مالی که در قبال آزاد شدن کسی پرداخت می‌شود، سربها،
    مالی که برای دفع بلا به فقرا می‌دهند،
    (فقه) مقدار معینی طعام که فرد بابت روزه‌هایی که در ماه رمضان خورده به فقرا می‌دهد،
    (حقوق) مالی که زن در طلاق خُلع به شوهرش می‌دهد،
  • فدیه (حل جدول): قربانى
  • فدیه (مترادف و متضاد زبان فارسی): جانبها، سربها، قربانی
  • فدیه (واژه پیشنهادی): سربهای