معنی دمن در فرهنگ هوشیار

دمن

دمن

  • (اسم) دامان. یا دامن خورشید آ سمان چهارم، روشنایی خورشید. یا دامن عمر اواخر عمر پایان زندگی. یا دامن قیامت روز قیامت رستاخیز. یا دامن باغی گرفتن خلوت گزیدن گوشه نشین شدن. یا دامن بدندان کردن فروتنی کردن، عجز نمودن، گریختن. یا دامن بدندان گرفتن دامن بدندان گرفتن. یا دامن در پای افتادن اضطراب یافتن، از روی اضطراب گریختن. یا دست کسی از دامن داشتن دامن را از دست او رها کردن دست وی را کوتاه کردن. (تک: دمنه) نشان باشش (سکونت) نشان های خانه کین های دیرین ‎ سرگین، خاکروبه، توده ی سرگین (اسم) آثار خانه و حیات مردمی در زمینی، جایی که خاکروبه ریزند مزبله خاکروبه دان جمع دمن.

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی دمن در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • دمن (فرهنگ معین): جمع دمنه، در فارسی به معنای دشت و صحرا. [خوانش: (دِ مَ) [ع.] (اِ.)]
  • دمن (نام های ایرانی): دخترانه، دامنه کوه یا پهنه دشت
  • دمن (لغت نامه دهخدا): دمن. [دِ م َ] (ع اِ) ج ِ دِمْنَه. (منتهی الارب) (دهار) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ دمنه، به معنی سرگین دان. (از شرفنامه ٔ منیری) (از برهان). مزبله که خاکروبه و نجاست در آنجا اندازند. (آنندراج) (غیاث). در منتهی الارب دمن به کسر دال و سکون میم به معنی سرگین و پشک شتر و گوسپند و جز آن نوشته. (آنندراج):
    جان ف ...ادامه مطلب...
  • دمن (فرهنگ عمید): دامن
  • دمن (حل جدول): دامنه کوه
  • دمن (گویش مازندرانی): دامن
  • دمن (فرهنگ فارسی آزاد): دِمَن، آثار خانه ها و زندگی- خرابه ها- مزبله و محل های خاکروبه (مفرد:دِمنَه)