حرقت | در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی - جدول یاب

حرقت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

حرقت. [ح ُ ق َ] (ع اِمص) سوزش. سوختن:
ایمن از شر نفس خود بودی
در غم حرقت و عذاب جحیم.
ناصرخسرو.
دُرصفت از تف حرقت زرد شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 295). حرقت حُرفت ادب در او رسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 361).
- امثال:
حرفت آموزی از حرقت مفلسی نسوزی. (جامعالتمثیل). رجوع به حرقه شود.

فرهنگ معین

سوزش، سوختگی، حرارت، گرمی. [خوانش: (حُ قَ) [ع. حرقه] (اِمص.)]

فرهنگ عمید

حرارت، گرمی،
سوزش،
سوختگی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

سوختگی، سوز، سوزش، سوختن، حرارت، دما، گرمی،
(متضاد) سرما، شوروشوق، عشق‌وعلاقه

فرهنگ فارسی هوشیار

حرارت، گرمی، سوزش

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر