abwandern به فارسی | دیکشنری آلمانی

abwandern
  • کوچیدن , کوچ کردن , مهاجرت کردن.

  • راهی شدن , روانه شدن , حرکت کردن , رخت بربستن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر