Salz (n) به فارسی | دیکشنری آلمانی

Salz (n)
  • نمک طعام , نمک میوه , نمک های طبی , نمکدان (سالتسهاکعر) , نمکزار (مارسه سالت) , نمک زده ن به , نمک پاشیدن , شور کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر