yhty به فارسی دیکشنری فنلاندی
yhty
-
متصل کردن , پیوستن , پیوند زدن , ازدواج کردن , گراییدن , متحد کردن , در مجاورت بودن, یکی کردن , ممزوج کردن , ترکیب کردن , فرورفتن , مستهلک شدن , غرق شدن, بهم پیوست , متحد کردن , یکی کردن , متفق کردن , وصلت دادن , ترکیب کردن , سکه قدیم انگلیسی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.
آخرین مطالب وبلاگ



