tarjota به فارسی | دیکشنری فنلاندی

tarjota
  • ظرف , بشقاب , دوری , سینی , خوراک , غذا , در بشقاب ریختن , مقعر کردن, تقدیم داشتن , پیشکش کردن , عرضه , پیشنهاد کردن , پیشنهاد , تقدیم , پیشکش , اراءه, پیشنهاد , عرضه , تقدیم , پیشنهاد کردن , تقدیم داشتن , عرضه داشتن, پیشنهاد کردن, تهیه کردن , مقرر داشتن , تدارک دیدن, در ظرف گذاردن , بسته بندی کردن , کنسرو کردن , کنار گذاردن , متحمل شدن , برگزیدن , بیگودی بگیسو زدن , علنی ساختن , طرح کردن , منزل دادن , ساختن , بنا کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر