salata به فارسی | دیکشنری فنلاندی

salata
  • عدد صفر , رمز , حروف یا مهر رمزی , حساب کردن (بارقام) , صفر گذاردن , برمزدراوردن, رمز , رمزی کردن , برنامه , دستورالعملها, پنهان کردن , نهان کردن , نهفتن, برمز نوشتن , رمز نوشتن , با رمز درامیختن, رمزی کردن, پوست , پوست خام گاو وگوسفند وغیره , چرم , پنهان کردن ,پوشیدن , مخفی نگاه داشتن , پنهان شدن , نهفتن , پوست کندن , سخت شلا ق زدن, مانع , گیر , بند , وقفه , توقف , مانع شدن , اشغال کننده, نوشتن , نقش کردن , حجاری کردن روی سطوح و ستونها , حکاکی کردن , ثبت کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر