p llikk به فارسی دیکشنری فنلاندی
p llikk
-
رءیس کارفرما , ارباب , برجسته , برجسته کاری , ریاست کردن بر , اربابی کردن (بر) , نقش برجسته تهیه کردن , برجستگی, رءیس , سر , پیشرو , قاءد , سالا ر , فرمانده , عمده , مهم, پیشوا , رهبر , راهنما , فرمانده , قاءد , سردسته.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.