kumota به فارسی | دیکشنری فنلاندی

kumota
  • فسخ کردن , لغو کردن , برگرداندن حکم صادره , ممنوع کردن, بلند کردن , سرقت کردن , بالا رفتن , مرتفع بنظرامدن , بلندی , بالا بری , یک وهله بلند کردن بار , دزدی , سرقت , ترقی , پیشرفت , ترفیع , اسانسور , بالا رو , جر ثقیل , بالا بر, بر انداختن , بهم زدن , سرن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر