julkea به فارسی | دیکشنری فنلاندی

julkea
  • بی پروا , بی باک , متهور , بی باکانه , بیشرم, بی شرم , گستاخ , پررو , روباز, بی باک , دلیر , خشن وبی احتیاط , جسور , گستاخ , متهور , باشهامت, برنج مانند , برنجین , بی شرم , پررو , نابخرد , بی تدبیر , پست , فرومایه , بدل , قلب , برنگ برنج, برنجی , بی شرم , بی باک , بی پروایی نشان دادن , گستاخی کردن, (z.e.) از خود بیخود شدن , تلنگر , ضربت سبک وناگهانی , تلنگر زدن ,:گستاخ , جسور , پر رو, بی احتیاط , بی تدبیر, گستاخ , چشم سفید , پر رو, گستاخ , جسور, بی حیا , بی شرم , بی شرمانه , ننگ اور.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر