معنی گذاشتن به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Allow, Enter, Interpose, Lay, Leave, Let, Permit, Place, Put, Rest, Set, Leave

فارسی به ترکی

koymak

فارسی به عربی

اجازه، اخترق، اربط، دع، قطع، له، منتجع

فارسی به ایتالیایی

mettere

فارسی به آلمانی

Abfahren, Abschied (m), Abschneiden, Aufschnitt (m), Haben [verb], Kürzung (f), Lassen, Losfahren, Scheiden, Schliff, Schnitt (m), Verlassen, Einsetzen, Lassen, Vermieten, Zulassen

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر