کاشتن به انگلیسی و سایر زبان ها
فارسی به انگلیسی
Implant, Plant, Root, Sow, Transplant
فارسی به ترکی
ekmek, dikmek
فارسی به عربی
انم، بذره، زرع، زوج، لقح، نبات
فارسی به ایتالیایی
coltivare
piantare
seminare
فارسی به آلمانی
Ehemann (m), Gatte (m), Gemahl (m), Mann (m), Vermindern, Verringern, Kraut (n), Pflanze (f), Pflanzen, Werkstatt (f)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.