کاری به انگلیسی و سایر زبان ها
فارسی به انگلیسی
Active, Biting, Businesslike, Effective, Effectual, Forceful, Functional, Hard, Operative, Trotter, Two-Fisted
فارسی به عربی
عجز، کاری، نشیط
فارسی به آلمانی
Striegeln, Taetig
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.