معنی پرستاری کردن به انگلیسی و سایر زبان ها
فارسی به انگلیسی
Attend, Care, Mother, Treat, Tend
فارسی به عربی
ادر، ممرضه، وزیر
فارسی به آلمانی
Geistliche (m), Kindermädchen (n), Krankenschwester (f), Minister (m), Pastor (m), Pfarrer (m), Pflegen, Schwester (f)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.