معنی وابسته به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Allied, Ancillary, Attaché, Bound, Contingent, Correlative, Dependent, Germane, Pertinent, Relative, Relevant, Secondary, Ster _, Vassal

فارسی به ترکی

bağımlı

فارسی به عربی

تابع، ذو علاقه، صفه، قریب، متحد، مرافق، موسسه فرعیه

فارسی به ایتالیایی

dipendente

addetto

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر