معنی میانجی به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Arbiter, Arbitrator, Go-Between, Intercessor, Intermediary, Mediator, Middleman, Umpire

فارسی به ترکی

arabulucu

فارسی به عربی

حکم، رییس الجلسه، وسط، وسیط

فارسی به ایتالیایی

intermediario

فارسی به آلمانی

Datenträger (m), Durchschnittich, Mitte (f), Mittel (n), Mittelweg [noun]

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر