معنی مقابله کردن به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Beard, Counter, Breast, Defy, Collate, Confront, Counteract, Pit, Match, Oppose, Outface

فارسی به عربی

عداد، لحیه، مراقبه

فارسی به ایتالیایی

affrontare

فارسی به آلمانی

Abgeben, Abgeben, Bart (m), Einhalten, Einhalten, Kontrolle (f), Kontrolle (f), Prüfen, Prüfen, Scheck (m), Scheck (m)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر